علمها برافراشته، بیرقها پشت به پشت هم زیر پرچمهای مزین به نام حسین و عباس و دستهایی که بر سر و سینه فرود میآید.
به گزارش مؤسسه فرهنگی قرآن پژوهان شمال از شیراز، عباس جان! از تو که مینویسم قلم جان ندارد، کلمات جسته و گریخته به ذهن درهمم هجوم میآورند تا حکایت دستهای بریدهات را فریاد بزنند.
ای محکمترین تکیهگاه خواهر، به یاد لبهای خشکیده و گلوی تشنهات چشمهایم باران میشوند و صدایم لرزان!
امشب به یاد تو، سقای حسین و علمدار کربلا بر سر و سینه میکوبیم تا ذرهای التیامبخش داغ سینه خود باشیم.
جمعیت موج میزند، همهجا سیاهپوش عزای حسین است، کوچک و بزرگ و پیر و جوان فارغ از هر قشر و گروه و دستهای امشب برای توسل به تو آمدهاند تا بند دلشان را به تو گره بزنند.
ای نامآورترین برادر! تویی که حق برادری را خوب ادا کردی، امشب نوای “سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد، علمدار نیامد” گوش زمین و زمان را پر کرده است تا التماس دلهای شکسته را به واسطه تو به معبود برساند.
ای شیرینترین معنای ایثار، امشب حرم سوم اهل بیت در عزای تو و برادرت غرق در ماتم است.
امشب، همه چیز برای نزدیکتر شدن به تو فراهم است، صدای زنجیرها، هق هق گریهها، صدای کوبیدن سینهها، سنج و دمامها… هر یک وسیلهای برای نزدیک شدن به توست ای جان برادر.
ما در خودمان گم شدهایم و به دنبال مرهمی برای التیام زخمهای کهنهمان هستیم، ما بند دلمان را به لبهای خشکیده و دستهای بریده تو گره زدهایم باشد که ما را مرهمی باشی برای همه عمر.
امشب زمینیان در سوگ تو دست به دامان آسمان شدهاند و تو را فریاد میزنند و بر لبان تشنه حسین و فرزندانش و جاننثاریهای تو ای بنده خوب خدا خون میگریند.
الحق که به تو نام قمر میآید
ای ماهترین عموی دنیا عباس
پایان پیام/ن