
محل نمایش، اکباتان تهران بود. در چهارمین روز آبان ماه 1401. این نمایش اما داستانی واقعی است. داستانی که قهرمانش یک جوانمرد بود؛ آرمان عزیز.
مؤسسه فرهنگی قرآن پژوهان شمال-تهران؛ تاریخ را ورق میزنیم و میرویم به ۳۶۵ روز قبل. به آن روزی که دلهای هر انسان آزادهای به درد آمد. روزی که آرمان رفت تا آرمانها بماند. در آن روز نامردان بیرحم صحنههای دردناکی را به نمایش درآوردند و پاییزی غمگین را در خیابانهای پایتخت رقم زدند. نمایشی که قهرمانش یک جوانمرد بود؛ آرمان عزیز. محل نمایش اکباتان تهران بود. محلهای در غرب پایتخت که امروز این محله با نام آرمان عجین شده است. روز نمایش چهارمین روز آبان ماه بود. درست یک سال پیش. این نمایش اما داستانی واقعی است داستان یکی از قهرمانهایی است که در زمان ما و در کنار ما زندگی میکرد. آرمان یک جوان دهه هشتادی بود که در دفاع از کیان ولایت، صحنهای ماندگار خلق کرد و شد قهرمانی از قهرمانان ایران زمین. در دل تهران باشی یا در مناطق عملیاتی. در اکباتان باشی یا جبهه های جنگ. فرقی نمیکند که دفاع مقدس باشد یا دفاع از ولایت؛ هرکس در این راه جان خود را گذاشت، جاودانه میشود. شهید آرمان علیوردی هم یکی از این جانفداهایی است که به طرز فجیعی نه در جبههها، بلکه در دل کوچهپسکوچههای همین تهران توسط اغتشاشگران به شهادت رسید. شهیدی که رهبر معظم انقلاب اسلامی او را «آرمان عزیز» نامیدند.
شب حادثه به روایت دوست آرمان سیدهادی حسینی دوست آرمان علی وردی، در تشریح نحوه شهادت غریبانه و مظلومانه این طلبه بسیجی میگوید: آرمان را به قتل صبر کشتند، یعنی او را سر فرصت کشتند، زنده زنده با چاقو به صورت او و با بلوک به سر او زدند، اینقدر به او زدند تا خسته شدند. سیدهادی حسینی جزئیات نمایش اغتشاشگران در اکباتان و مردانگی و مقاومت آرمان را که به خاطر حفظ آرمانهایش جانش را داد، اینگونه میگوید: شهید علیوردی پس از تعطیل شدن کلاسش در حوزه و بنابه اعلام تجمع اغتشاشگران، با کوله پشتی، کتاب و لباس حوزه که درون کوله پشتی قرار داشت خودش را به شهرک اکباتان میرساند. این شهید هیچ سلاح، لباس یا ملزوماتی برای مقابله با اغتشاشگران به همراه نداشت. اغتشاشگران با هرچه در دست داشتند به او حمله کردند، با آجر به سر و با چاقو به صورتش میزنند