سرباز شهرستانی که سلبریتی جهانی شد

حاج‌قاسم شاید تنها سلبریتی معاصر برآمده از جبهه و جنگ باشد که تا این میزان در قلوب مردم دورافتاده‌ترین نقاط ایران رخنه کرد و به محبوبیتی رسید که بی‌شک هیچ یک از هنرمندان و ورزشکاران ما به این مقام نرسیده‌اند.

سرباز شهرستانی که سلبریتی جهانی شد

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها – ایرنا نوشت: تاریخ معاصر ایران، بعید است تا سالیان دراز، یک سپاهی محبوب در اندازه‌ حاج‌قاسم سلیمانی به خود ببیند. در عرف متداول ما، تا صحبت از سپاه و سردار می‌آید، شمایلی از جنگ، تحکم نظامی، یونیفرم سبز و این قبیل چیزها به ذهن متبادر می‌شود اما نخستین نکته‌ای که سبب شد تا حاج‌قاسم، به دور از این شاخصه‌های مرسوم، برای مردم، عزیز بماند، سبک زندگی یا همان لایف استایلی است که وی را به یک قهرمان ملی در نگاه میلیون‌ها نفر تبدیل کرد. این قهرمان ملی، همیشه فراجناجی بود. آدم‌های مختلفی او را دوست داشتند و روی شجاعت و منطق رفتاری‌اش قسم می‌خوردند؛ از مقدس‌مآب‌های سنتی گرفته تا انتلکتوئل‌هایی که پز روشنفکری می‌دهند؛ از محجبه‌های ریشه‌ای تا بدحجاب‌های مد روز؛ همه آنها حاج‌قاسم را می‌شناختند و می‌دانستند او، با تمام آن‌چه در ذهنشان از مفاهیمی چون سپاه، بسیجی، سردار، سرباز و این چیزها تداعی می‌شود، فرق دارد. وقتی جایی می‌شنیدیم یا می‌خواندیم که قاسم سلیمانی، بدون محافظ، کنار خیابان می‌آمد و منتظر تاکسی می‌شد، کسی نمی‌گفت دروغ است. هیچ‌گاه در تمامی این سال‌ها، شائبه‌ای علیه او مطرح نشد. هیج‌وقت جایی ندیدیم، نشنیدیم و نخوانیدم که پایش روی پوست موز مادیات یا مقام و منصب لیز بخورد. به قول دوستانش، قاسم دهه ۹۰ همان قاسم دهه ۶۰ بود؛ انگارنه‌انگار که از یک سرباز صفری که همسایه‌هایش در کرمان هم او را به زور می‌شناختند به سردار سپاهی تبدیل شده بود که حالا یک دنیا او را می‌شناسد. حاج‌قاسم را مشی زندگی و الگوریتم رفتاری بخردانه‌اش، حاج‌قاسم کرد. یک نظامی تکرارنشدنی در سپهر ایران که خیلی تلاش می‌کرد تا کارهای انسانی‌اش، دور از چشم انسان‌ها، رسانه‌ای نشود اما به قول بزرگی، آدم بزرگ هر چه در خفا خود را پنهان کند، خداوند کارهایش را بیشتر برای مردم نمایان می‌کند. نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم؛ چه آنهایی (که) خود را اصلاح‌طلب می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می کنیم، بلکه فدا می کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح، حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است: ۱- اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است. یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن (این است که) اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیر مسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید. ۲- اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام. ۳- به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند، خاطره خانه‌ای سابق را تداعی می‌کنند. ۴- مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند. ۵- در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بداند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه گر ارزش‌ها باشد، نه با توجیهات واهی، ارزش‌ها را بایکوت کند. مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به خاطر احساسات و جلب برخی از آراء احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد. کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرتِ اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است. این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد. نکته دیگر، شناخت به‌موقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم به‌موقع و عمل به‌موقع؛ هریک از این‌ها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد. پایان پیام/ت

دیدگاهتان را بنویسید